کرامات امام رضا (علیه السلام)
دیده و شنیده شده است که اشخاصی در مشاهد مشرفه به امامی که صاحب ضریح است، سلام کرده و جواب سلام را شنیدهاند. شخصی گفته است: هر وقت برای زیارت حضرت امام رضا علیهالسلام به مشهد مشرف میشوم ـ شاید در هر سال یک زیارت بیشتر نمیکرده است ـ در هر بار در زیارت اول، با وجود ازدحام جمعیت، تا ضریح راه برایم باز میشود، به ضریح نزدیک میشوم و زیارت میکنم و حضرت رضا علیهالسلام خرجی راه و حتی مقداری پول برای خرید سوغات را نیز به من میدهند. در خانهای که ما در مشهد بودیم نیز علویهای بود که میگفت: هر وقت که برای زیارت به حرم میروم، برای من هم راه به سوی استلام[بوسیدن ضریح و دستکشیدن بر آن] ضریح باز میشود. ريان بن صلت گفت : وقتى خواستم به عراق بروم ، تصميم گرفتم به خدمت حضرت رضا عليه السلام رفته ، با او وداع كنم و پيراهنى هم از او بگيرم تا داخل كفنم گذارم و درهمى چند هم براى خريد انگشترى از براى دخترانم از او بخواهم . وقتى خدمت آن حضرت رسيدم ، در هنگام وداع چنان اشك جارى كشت و افسرده خاطر شدم كه تقاضاهاى خود را از ياد بردم . زمان خارج شدن ، امام عليه السلام مرا نزد خود خواند. فرمود: ريان ! مى خواهى پيراهنم را به تو دهم تا هر زمان كه از دنيا رفتى ، آن را در كفنت گذارند؟ مى خواهى درهمى چند از من بگيرى تا از براى دخترانت انگشتر بخرى ؟ عرض كردم : آقاى من ! قبل از شرفيابى ، چنين تصميمى داشتم كه اينها را از شما در خواست كنم ؛ ولى فكر فراق و دورى از شما چنان مرا تحت تاءثير قرار داد كه اينها را زا ياد بردم . يك طرف پشتى را - كه بر آن تكيه كرده بود - كنار زد و پيراهنى برگرفت و به من داد. و فرش نماز را بلند كرده ، مقدارى درهم برداشته در اختيارم گذاشت ؛ وقتى درهمها را شمردم سى درهم بود.( 1- در محضر بهجت، ج١، ص 69 . 2- بحار الانوار ج 49، ص 35.